کتاب، مقبول­ترین و نزدیک­ترین چیز به طبع آدمیان است که نه فراموش می­شود و نه تغییر می­یابد. نگاه به کتاب، لذت تو را فزونی می­دهد و میل تو را در فراگیری دانش، شدیدتر می­سازد. زبان تو را گویاتر، سخنان و بیان تو را فصیح­تر، جان تو را مسرورتر و سینه تو را فراخ­تر می­کند و برای تو در دیدگاه عامه مردم، مقام و بزرگی و نزد بزرگان و مسئولان، دوستی و احترام به ارمغان می­آورد. از مطالعه کتابی در مدتی کوتاه و در عرض یک ماه، مطالبی می­توان آموخت که درطول یک عمر، از زبان و دهان مردم نمی­توان شنید.

  رفیقی است که به تو آزار نمی­رساند، بلندنظر و جوانمردی است که تو را گرفتار یکنواختی و روزمرگی نمی­سازد و همسایه­ای است که در کار تو تأخیر روا نمی­دارد.

کجاست مونسی مانند کتاب که نخوابد، مگر به همراه تو و سخن نگوید، مگر هنگامی که تو خواسته باشی؟ در کجای جهان امین­تر از کتاب و رازدارتر از آن می یابی که رازهای تو را نگاه دارد و نگهبان منافع تو باشد؟ کجاست اندرزدهنده­ای که تو را به نشاط آورد و بازدارنده­ای که تو را شیفته خود سازد؟گویا همیشه و همه جا رسم بر این بوده که هرکس کتابی امانت گرفت، پس ندهد یا بال و پر شکسته به آشیان بازش آرد. حال صاحبان کتاب که محبوب خود را با این سر و وضع بازمی یابند، نگفته پیداست.

 

 

خط و خال دوست را به تو نمایانده اند و با لحنی فصیح می­گویند: اقرء؛ بخوان کتاب جمال ما را! بخوان دیوان پررمز و راز آفرینش ما را! بخوان به نام آن که لب های تو را از خون بسته گل سرخ آفرید!

خداوند، زیبایی را به انسان آموخت. خداوند در بزم ماهرویان دو عالم، چیزهایی در گوش انسان زمزمه کرد. یک روز انسان، در سحری ازلی بیدار شد و از خداوند، وقت ملاقات گرفت.

خداوند، نویسنده«نون و القلم» است، خداوند شعر را آفرید تا کتاب آفرینش را ترجمه کند.

هر نویسنده­ای فرشته­ای است که روزی معرفت آدمیان را نازل می­کند.

من می­گویم: خوانندگان، بازماندگان سلسله جبال آوازند.

یک کتاب را درنظر بگیرید، مشرق کتاب، مد «بسم الله» است. سراسر کتاب، زیر تابش اشراق بسم الله قرار دارد. مشرق، «بسم الله الرحمن الرحیم» است.

 

 

 

 

به همه کتاب ها نباید به یک چشم نگاه کرد! برخی کتاب ها، به هر رنگی در می آیند، تا آدم را رنگ کنند و هر چیزی که رنگ الهی نداشته باشد، زود رنگ می بازد

به بعضی کتاب ها اصلا نباید نگاه کرد حتی اگر مصور باشند. بعضی کتاب ها آدم را بازی می دهند؛ این کتاب ها معمولا آدم را راضی نمی کنند. آدم باید خودش قاضی باشد

بعضی کتاب ها یک «دام» هستند و برخی دیگر«صد دام». کتاب های گمراه کننده، مثل غذاهای مسموم هستند؛ با این تفاوت که غذاهای مسموم، فقط با «جسم» آدمی سر و کار دارند، اما کتاب های گمراه کننده، «روح» را فاسد می کند

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طاها مهاجر سئو چیست دانستنی های مهاجرت گریتینگ وپله فلزی-صنایع دژآهن پارسه 09122461670 بهترين دعا و طلسم نويس تضميني جادو ومشکل گشا 09373308026 دکوراسیون برتر bartardigital موزیک نظامی دَنگ دلگیری